با کابوس نیمه شب از بیابانی گذشتم که نهال کوچکش
دیگر چشم به هیچ آفتابی نداشت.
به سرزمینی رسیدم که بام سبز رویایش فرو ریخته
و عشق بر خاکستر روزهای دور خفته بود.
مجنون چنگ می نواخت و آوایی بر نمی آمد.
پنجره ها شکسته و شیونی بر چهره ی مهتاب نشسته بود.
بهار خاموش؛خرمن گل های سوخته را به رود می سپرد.
و رود با گلویی تاریک تمامی اندوه جهان را می سرود.
«بابا انار دارد»، بنویس! معلم می گوید و او به یاد می آورد دست های لرزان بابا هیچ اناری ندارد، میان شیارهای پینه بسته دستانش، جز رنج چیز دیگری نیست. معلم هجی می کند انار می شنود «فقر»؛ معلم می گوید: «نان دارد»، می داند که، دروغ است هیچ نانی ندارد، معلم می گوید: «آن مرد در باران آمد» می نویسد، آن مرد در باران رفت و هرگز نیامد.
داستان فقر، داستان کهنه ایست، فقر، دستان گشاده ای دارد که گاه بی هراس از در و دیوار یک خانه بالا می رود و تا سقف تحمل آدم ها، نفسگیر می شود. نه آدم ها شبیه همند و نه خواسته هایشان شبیه تر، آنقدر که همه دخترک ها به فکر چشمان عروسکند و پسرک ها در پی فهم تیر تفنگ؛ همه مردها زندگی را با تمام ابعادش برای چار دیواری خانه هایشان می خواهند و همه زن ها در آرزوی آنند که هیچ وقت فرزندانشان الفبای گرسنگی را نیاموزند،
فقر برای خیلی ها آشناست ....
خیلی خیلی زیبا بود...اینجا خیلی قشنگه...سری هم به من بزن
سلام
خسته نباشی
شعر قشنگی بود
آفرین
موفق باشی
وقت کردی به من هم سر بزن
خوشحال میشوم
ممنون
دلت می گیره . چند خطی رو می نویسی و مدتی بعد یه هموطن واسه نوشته هات نظر میده . دلت گرم میشه و امید وار ...
ممنونم از اینکه به من سر زدی دختر آریایی
www.cafemaad.blogsky
سلام وبلاگ جالبی داری موفق باشی
سلام
ممنون که سر زدی
قربانت عسل
سلام نوشتههاتون یکی از یکی با احساستر، پر از زمستان، مثل درد دلهای آهنگی که روی وبلاگتون گذاشتید. دلتون همیشه پر از عشق.
سلام خوب هستین؟ مرسی از اینکه به من سر زدین. وبلاگت واقعآ قشنگه واقعا مطالب قشنگی می نویسی ایول بابا اگه اجازه بدی میخواهم تو را جزء لینک خودم قرار بدم بازم به ما یه سری بزن به امیددیدار.
سلام. چه وبلاگ قشنگی دارید ...
مطالبتونم دارم می خونم قشنگن. ممنونم که به وبلاگ من سر زدید.امیدوارم موفق باشید. بازم به ما سری بزن خوشحال می شم به امیددیدار...
سلام آیدا جان خوبی
چه قشنگ نوشتی!
راستی یک امانتیت پیش من مونده !
منتظرتم
سلام به شما که زیبا می نویسید
تو همین نزدیکی شما یه میخونه هست که واسه اومدن تک تک شماها لحظه شماری می کنه پس زیاد منتظرش نذارین ......
منتظر قدوم مبارکتون هستم
میخونه ی حضرت عشق همیشه از شما پذیرایی می کنه الیته میوه ی پذیراییش چیزی نیست جز......عشق....
منتظرتون هستم
در پایان به این امیدوارم که اه اومدین صبر کنین و استفاده کنین البته که اگه این بنده ی حقیر لیاقت پذیرایی از شما رو داشته باشم
فعلا...
چه شعر پریشانی!
سلام مرسی از اینکه به تنگستان دلم وارد شدی و چنگی نواختی.وبلاگ زیبایی داری.با تبادل لینک موافقی؟
بازم بر دلو نوایی بزن.خوشحال می شم.
یا حق
سلام
خیلی خیلی ممنون که به من سر زدی
در ضمن وبلاگت فوق العاده ست
امروز اپ می شم
می دونی چیه ؟
اون بیا بونی که ازش گذشتی شهر قلب من بوده