دیدگاهی دیگر
مردها پسر بچه هایی مطیع هستند.همان گونه که به آنها آموخته اند زندگی می کنند.
هنگامی که زمان ترک مادرهایشان فرا می رسد می گویند: باشه ولی من به یک زن نیاز دارم.
من حق دارم چندین زن فقط و فقط برای خودم داشته باشم.یک زن برای رختخوابم؛یک زن
برای سر میزم؛یک زن برای فرزندانم ویک زن برای خودم که همواره کودک باقی می مانم.
و از آنجایی که به نظر مردها؛بهترین راه نگه داشتن یک زن ازدواج کردن است ازدواج می کنند.
ازدواج برای آنها یک آفت دیگر؛یک بیگاری اجباری است.درست مانند کار حقوق بگیری یا
خرید روزانه. مردها وقتی ازدواج می کنند دیگر به زنشان فکر نمی کنند(زنها نیز به نوعی)
با یک کامپیوتر بازی می کنند؛ قفسه ای را تعمیر می کنند..............
این راهی است که آنها برای کناره گیری از زندگی پر تلاطم انتخاب می کنند.این راهی است
که از طریق آن بی آنکه عزیمت کنند؛عزیمت می کنند.
با ازدواج برای مردها چیزی تمام می شود و برای زن ها شروع
زن ها از زمان نوجوانی مستقیمآ به عمق تنهایی می روند و با آن ازدواج می کنند.
تنهایی می تواند فقدان یا نیرو باشد.آنها در ازدواج هر دو را کشف می کنند.
اغلب زنها و فقط زنها می خواهند ازدواج کنند.زنها رویای ازدواج را در عمق وجودشان می پرورانند
و حمل می کنند و این امر باعث می شود که گاهی خسته شوند و همه چیز را رها کنند:
همه چیز را رها می کنند تا تنها باشند و چه بهتر که به کل تنها باشند.
(کریستن بوبن)
سلام آیدا خانم
پست خوبی بود. من خیلی ونبال چنین مطالبی هستم. اما از مطالب شما چیز زیادی نفهمیدم. درباره پسرها و مردها مطمئن هستید که درست نوشته اید؟ !! فکر نمی کنم چنین باشه. لطفاً برام بیشتر توضیح بدید
اما در باره زنها
خوب نوشته بودید. من هم فکر میکنم همین جوری باشه.
خیلی دلم میخواد با طرز فکر زنها و دخترها بیشتر آشنا بشم. و اونا رو کامل بشناسم
ممنون میشم اگر چیزهایی یادم بدید. برای این کار لطفاً برام ایمیل بزنید و توضیح بدید یا اگر براتون سخته یه کناب با منبع به من معرفی کنید.
من 25 سال دارم.
موفق باشید. خدا نگهدار